سلام بزرگوار[بدرود] بعلت مشکلات بلاگفا[تشویش] چـــــــــــــــادرخاکی به بلاگ خانه کشی کرد[قلب]
آدرس وب جدید رو درپست آخرم ثبت کردم[لبخند]
(چادرخاکی2.بلاگ.آی آر)
خوشحال میشم ازاین به بعد مطالبم رو دراین آدرس جدید دنبال کنید و نظرات جدیدتون رو به همین آدرس ارسال کنید [لبخند][لبخند][لبخند] درصورت لینک آدرس جدید، اطلاع بدید،تا شمارو لینک کنم[گل] ممنون درپناه چادرخاکی مادر یازهرا
می دانی دخترانه ترین تعبیرم ازتوچه بود؟ مثل ناخن ترک خورده ام می ماندی... دلم نمیخواست کوتاهت کنم،حیفم می آمد... طول کشیدتا آنقدرشده بودی...خیلی دوستت داشتم! بودنت به من اعتمادبه نفس میداد... ولی آخربی اجازه ی من...گیرکردی به جایی واشکم رادرآوردی... تمام تنم تیرکشید!!! ومن ریشه ات رااز ته زدم... برای همیشه!!!
سلام پریسا جون وقتی گفتی اون ماست نیست رفتم دستورش رو دیدم که مواد لازمش ماست و زعفران و آرد سفید بود اینا رو که قاطی میکنی یه خمیر سفتی مثله ماست چکیده درست میشه
در کربلا....امروز شنبه چهارم محرم الحرام سال 61 هجری قمری[گل]
عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه مردم را چنین خطاب کرد:
«ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان می کند و بخشش های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا کنند و مردم را برای جنگ آماده ی حرکت سازند.
شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو، یزید بن رکاب با دوهزار جنگجو، حصین بن نمیر با چهار هزار جنگجو، مضایر بن رهینه با سه هزار جنگجو، و نصر بن حرشه با دوهزار جنگجو برای جنگ با حسین(ع) اعلام آمادگی کرده و حرکت به سوی کربلا را آغاز کردند.
امام در پاسخ قیس بن اشعث که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود:
« نه به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم و مانند بردگان از صحنه ی جنگ با آنان فرار نمی کنم.[گل]
پریسا جونم کجایی؟
اومدممممممم ببخشید نتم قطع شده بود
سلام بزرگوار[بدرود]
بعلت مشکلات بلاگفا[تشویش]
چـــــــــــــــادرخاکی به بلاگ خانه کشی کرد[قلب]
آدرس وب جدید رو درپست آخرم ثبت کردم[لبخند]
(چادرخاکی2.بلاگ.آی آر)
خوشحال میشم ازاین به بعد مطالبم رو دراین آدرس جدید دنبال کنید و نظرات جدیدتون رو به همین آدرس ارسال کنید
[لبخند][لبخند][لبخند]
درصورت لینک آدرس جدید، اطلاع بدید،تا شمارو لینک کنم[گل]
ممنون
درپناه چادرخاکی مادر
یازهرا
سلام پریسا جونم
خوبی خواهری؟
خیلی وقته ازت خبر ندارم نگران شدم.
امیدوارم حالت خوب خوب باشه نازنینم.
سلام پریسا جون خوبی؟کجایی؟ کم پیدایی
چرا دیگه غذاهای خوشمزه برامون درست نمی کنی
سلام ارزو جون ببخشید کم میام نتم قطع شده بود و از طرفی هم درسامون شروع شده و لمتحان میان ترم میدیم ارزو جون به اون یکی وبم بیا اونجا فعال ترم
سلام خواهری
چه خوش رنگه!
دستت درد نکنه
سلام
خوبید؟
نیستین؟
می دانی دخترانه ترین تعبیرم ازتوچه بود؟
مثل ناخن ترک خورده ام می ماندی...
دلم نمیخواست کوتاهت کنم،حیفم می آمد...
طول کشیدتا آنقدرشده بودی...خیلی دوستت داشتم!
بودنت به من اعتمادبه نفس میداد...
ولی آخربی اجازه ی من...گیرکردی به جایی واشکم رادرآوردی...
تمام تنم تیرکشید!!!
ومن ریشه ات رااز ته زدم...
برای همیشه!!!
سلام
استاد عزیز حال شما
دیگه احوالی از فقیرا نمی
پرسی چرا ؟
سلام
اختیار دارین من توفیق نداشتم خدمت برسم . وبتون حذف شده؟؟؟؟
سلام پریسا جونم
عالیه ظاهرش که خیلی زیباست. دست مریزاد دوست هنرمندم
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست . . .
تسلیت.......
سلام
پریسا جون
بسیار با سلیقه و حتما خوشمزه نوش جان
با اجازه لینکت کردم
سلام پریسا جون وقتی گفتی اون ماست نیست رفتم دستورش رو دیدم که مواد لازمش ماست و زعفران و آرد سفید بود اینا رو که قاطی میکنی یه خمیر سفتی مثله ماست چکیده درست میشه
سلام اره عزیزم منم همینو گفتم دیگه
آدرسش ناقص بود ببخشید
خواهش میکنم
سلام
اگه باز هم توی اون وب نتونستی پیام بذاری، توی این وب پیام بذار
سلام همین کار رو میکنم
در کربلا....امروز شنبه چهارم محرم الحرام سال 61 هجری قمری[گل]
عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه مردم را چنین خطاب کرد:
«ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان می کند و بخشش های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا کنند و مردم را برای جنگ آماده ی حرکت سازند.
شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو، یزید بن رکاب با دوهزار جنگجو، حصین بن نمیر با چهار هزار جنگجو، مضایر بن رهینه با سه هزار جنگجو، و نصر بن حرشه با دوهزار جنگجو برای جنگ با حسین(ع) اعلام آمادگی کرده و حرکت به سوی کربلا را آغاز کردند.
امام در پاسخ قیس بن اشعث که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود:
« نه به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم و مانند بردگان از صحنه ی جنگ با آنان فرار نمی کنم.[گل]
به به نووش جونتون
نذرتون قبول باشه
ممنونم عزیزم
دست گلت درد نکنه
سپاس از حضورت